سلام.
من سی ساله شدم. خیلی با شکوه.
خبر کوتاه بود و عجیب.
تا به حال آدم سی ساله شبیه خودم ندیدهم.
این یه سال گذشته خیلی قولا دادم به خودم اما انقد زود گذشت که نمیدونم چی شد و چی نشد.
خیلی چیزا شد اما یه چیزایی هم نشد.
اما مهم نیست. تا وقتی یه چیزایی هست بقیهش مهم نیست.
یه چیزی رو قرار بود پارسال برسم بهش نشد و امسال قرار بود و نشد. پس سه باره شده. امیدوارم سال دیگه تولدم یه چیزایی انجام شده باشه.
امسال همه چیز رنگی بود و شاد بود. از لحظه شروع.
سال خوبیه امسال.
دلم یه تولددسته جمعی میخواد. مامان اینا هم باشن لطفا. دسته جمعی من شیش نفرهس.
بزرگ شدم.
از اول هم خیلی بچه نبودم و عاقل بودم اما
کلا انگار فارع از اینکه قاب زندگی چیه و آدما پیشفرضشون چیه یاد گرفتم خودم رئیس خودم باشم و تصمیم بگیرم کدوم سمتی برم و نرم.
برزگ شدم.
برگشتم به ریشههام.
تا ریشههای من تو خاکه، من خوشبختترین دختر جهانم.
بهترین خودم هستم و باید باشم.
همین دیگه.
مبارکم.
ادامه میدم.