دستان تو پر است از گرمی آفتاب
نکاه کن...نگاه کن
در پس تبسم چشمان تو که قلب مرا به آتش می کشاند، ببین ... ببین چگونه در خیال خام ِ رویا آرمیده ام ...
ببین چگونه به سان ِ پیچک های نیلوفری سر به آسمان خورشید بر میدارم ... دیگر دیوار ِ فاصله معنا ندارد وقتی در نگاه تو اوج بگیرم، دیگر کافی است! همه چیز خوب است وقتی نگاهت پر از گرمی تپش های خاطره ی دیروزها و امید فرداها باشد...همه چیز خوب است... .