آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

یه اشتباه شیرین

یه حس ِجون‌دار! یه خواستن ِبی‌مکث! یه بودن ِاشتباه! یه داشتن ِخیال! 


بی‌ربط

یهو یه چیزی می‌شه یا یه چیزی نمی‌شه و همچین قشنگ پنچر می‌شی که خودت هم می‌مونی چرا!

یعنی انقد مهمه؟!

اگه نه چرا اینجوری ... اگه آره چرا می‌گی نه!

پووووف!

بیخیال!

اما 

هوای همدیگه رو داشته باشیم! با لحن‌مون! با کلام‌مون! با نگاه‌مون! حتا با سکوت‌مون! .... 

مراقب کارامون باشیم! شاید اثر مثبت و منفی بذاره روی دور و بریامون ... 

انقد خودخواه نباشیم ...

اگه همه چی درست باشه و رو به راه که همه خوبن و خوشن! آدما موقع سختی و شرایط نا به سامانشون‌ـه که تعریف می‌شن ... 

وگرنه همه وقت شادی می‌خندن! مهم اینه که کی هم بغضت می‌شه ...


یاد این جمله افتادم که از وقتی شنیدم همیشه آویزه‌ی گوشم بوده

۴سال پیش یکی(روانشناس بود!) بهم گفت:

ما آدما رفتارا و حرفا و کارای خودمون رو به موقعیت و شرایطی که توش هستیم نسبت می‌دیم، و رفتارا و کارا و حرفای آدما رو به شخصیتشون!

خیلی راسته این حرف! خیلی! 

همیشه سعی کردم اینجوری ببینم! اما نشده(شاید کم شده، نمی‌دونم!) که کسی منو اینجوری ببینه!


پ.ن. : شاید هیچ پیوستگی و ربطی تو جملات این پست نباشه ... هر کدومش جریان یه جرقه‌اند شاید!


خاکستر جنون

بعضی شعرا، بعضی خاطره‌ها، بعضی یادها و بعضی حرفا، بعضی از همون چیزای کوچیکی که یادت نمی‌مونه حتا، بعضی از اون یهویی‌ها، حتا یه لبخند، حتا یه بغض مشترک، یه نگاه جوون دار، یه بغل از روی عشق، یه جمله از روی نگرانی، یه خنده از ته دل، یه بودن از جنس دوست داشتن، یه خواستن از طعم لطیف بارون، یه اخم، یه باور بی‌ادعا... یه ... یه .... یه خاطره...خاطره....

بعضیاشون سنگین‌ان، قلبتو به درد میارن... و تو پشت لبخندت محو می‌شی چنانچه بودنت سایه می‌شه، گم می‌شی به همین آسونی تا از نگاهت برق آشنای این حس رو نخونند... تا خودت رو گول بزنی، بلکه میون خاکستر خاطرات نیمه‌جون و نیم‌سوخته‌ت آروم بگیری...اما...دوباره از نو آتیش می‌گیری... دوباره از نو به احترام عشق می‌ایستی...و نگاه می‌کنی! تمام دنیا باران می‌شود و تو عابر بی‌چتر در میان نگاه‌های سرد تکراری راه را برای خاطره هموار می‌کنی...

عاشقی کار من است

دین من است

من به تو مومن‌ام حتا اگر سهم من از بودنت، فقط همین شبیخون خاطراتت باشد ... .


فقط یه گاز کوچولو

وقتی شیرینی می‌خوانت،
وقتی تلخ شدی میندازنت دور.


پ.ن. : بادوم ... 

من ...

چقـــــــدر دلم اینجا رو خواست یهو ...