آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

تنهایی

چرا انقدر تنهام.

چرا انقد وامونده‌ام. 

چرا خوشبختیم رفت . کی منو از خواب بیدار کرد.

کی منو به این حقیقت تلخ دعوت کرد..

من خوش بودم. کاش میذاشتین همچنان خوش باشم.

کمک میخوام. 

کمک

کمکم کنید

کمک. 

یکی منو نجات بده ... 

گل زردم

گل زرد هرز میانه‌ی سنگ فرش یک خیابان شلوغم. 

باران گاهی می‌بارد. 

گاهی آفتاب دارم. 

گاهی نگاهی با آرامش نوازشم می‌کند. 

اما همیشه سایه کفش عابران هست و خطر دیگر نبودن.

اما بو ندارم. 

گلدان ندارم. 

همنشین گل نیستم. 

سنگ ها بی تفاوت در کنار من هستند و من دلخوش به بودنشان. 

نمی‌دانم گلزار چیست. 

رویای دشت دارم. 

اما برای من چمن هرز لا به لای سنگ ها و  این نگاه کافی بود. 

برایم بهترین متفاوت ترین دشت بود. 

من خوشبخت ترین گل زرد جهان بودم. 

تا اینکه لاله های کنار جوب روئیدن. 

از نگاه پر مهر خبری نبود دیگر.

و من تبدیل به گلی شدم که فقط زنده است تا زمانی که دیگر نباشد.

من خواب هایم دیگر یک دشت پر از گل زرد نبود دیگر. 

من کابوس لاله ها را دارم. 



خاصیت

توجه نکردن خاصیت او بود. نهایت توجه ش موقع گوش کردن غرها بود. اما بعد از اتمام همان اش و کاسه همیشگی.

میگفت دوستت دارم اما در عمل آرامشی را نشان نمی‌داد. حتا اگر به او گفته می‌شد شرایط آرامش چیست. 

میگفت دوست دارم اما در عمل آب در دلش تکون نمی‌خورد.

همیشه برحق بود. همیشه مخالف بود. همیشه برای دیگران انسان بود. انسان خوب.

او همیشه چراغی بود که به مسجد حرام بود. 

آرزو

دوباره مث عکس ها بخندم.

مهاجرت یعنی کوفت

مهاجرت یعنی کوفت. وقتی که خیلی گرسته‌ای. باید ببلعیش.

مهاجرت مثل مرگ میمونه. تک تک واکنش‌های اطرافت رو میبینی. اگه ارزو داری ببینی بعد مرگت کی چیکار میکنه مهاجرت کن.

عینکمو که میزنم همه چیز بهتر میشه.

بدون عینک عکس‌ها رو میبینم..

از هر چیزی خوشت نیومد و گفتی تغییر کرد. حتا مدل نوشتنم.

رو هر کی به عنوان دوست حساب کردیم یا ریدو رفت یا رفت.

عجب.

درهمم.

کاش برگردم. میخوام برم. من گرسنه‌م نیست.