توجه نکردن خاصیت او بود. نهایت توجه ش موقع گوش کردن غرها بود. اما بعد از اتمام همان اش و کاسه همیشگی.
میگفت دوستت دارم اما در عمل آرامشی را نشان نمیداد. حتا اگر به او گفته میشد شرایط آرامش چیست.
میگفت دوست دارم اما در عمل آب در دلش تکون نمیخورد.
همیشه برحق بود. همیشه مخالف بود. همیشه برای دیگران انسان بود. انسان خوب.
او همیشه چراغی بود که به مسجد حرام بود.