آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

شرم

یعنی من حتا ارزش اینو ندارم ازم بپرسی چرا؟ 

انقد اونا عزیزن و من خار که سه روزه زندگیم رو از من گرفتی؟ از منی که به زور خودمو از افسردگی کشوندم بالا تا زندگی کنم. 

یعنی انقد هیچی نبودم برات که سکوتم برات هیچه؟ 

انقد هیچم که نمیای بگی چیشد یهو. 

انقد هیچم که زندگیت ازم جدا شد؟ 

یعنی خاک بر سر من که به خاطر تو جلو خانواده م ایستادم و تو و خواسته هام رو فریاد زدم. قلبشون رو شکوندم. قهر کردم. تا به تو و خودم نشون بدم زندگیم مستقل. تو برام با ارزش ترینی... 

یعنی شرم بر من... 

گفته بودم بهت قصه خانم قشنگه رو. من که از اون قشنگ تر نیستم.


یعنی دیوونه میشم از فکر اینکه این همه مدت ناخوش بودم و تو همین مدت تو اون کار رو کرده باشی... ته سنگ دلیه. قلبم... حیف زندگیم.

اگه دیشب میمردم حتا تو نمیفهمیدی. مادرم و پدرم منو دست کی سپردن؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد