هنوز روزهای خوبمان مانده.
روزهایی که قلبم و سرم میدانند را باید چشمانم هم به دیده باور کند.
هنوز لبخندهای واقعی تر مان مانده.
صبح های زیبا. عصرهای عادی و شب های شاد.
تشنه ام، تشنه روزهایی که واقعی نشده خاطره شده اند. میآیند من مطمئنم. شما در تمامی نقاطی که میدانم می ایستید. مینشینید. راه میروید. خرید میکنید. لبخند میزنید. و آنهنگام من شادترین دختر جهانم. من حض میکنم از روی شما. هزاران بار تصورتان کردم هر جا. منتظرم. منتظرم بیایید. انقدر چیزهایی هستند که باید با هم بگذرانیم.
جون و دلم را خواهم داد برای هر لحظه دیدنتان.
منتظرم.منتظریم.