هنوز روزهای خوبمان مانده.
روزهایی که قلبم و سرم میدانند را باید چشمانم هم به دیده باور کند.
هنوز لبخندهای واقعی تر مان مانده.
صبح های زیبا. عصرهای عادی و شب های شاد.
تشنه ام، تشنه روزهایی که واقعی نشده خاطره شده اند. میآیند من مطمئنم. شما در تمامی نقاطی که میدانم می ایستید. مینشینید. راه میروید. خرید میکنید. لبخند میزنید. و آنهنگام من شادترین دختر جهانم. من حض میکنم از روی شما. هزاران بار تصورتان کردم هر جا. منتظرم. منتظرم بیایید. انقدر چیزهایی هستند که باید با هم بگذرانیم.
جون و دلم را خواهم داد برای هر لحظه دیدنتان.
منتظرم.منتظریم.
خواب شیرین کوتاه هم خوبه هم شکنجهس. انقد کوتاه بود که هنوز رفتنمو باور نکرده برگشتم.
خیلی خوب بود. هر رویایی یه روز واقعی میشه.
صبر میکنم برای واقعی شدنتون. و تلاش.
کاشکی واقعی بشین و بیاین و بمونید. آخ که دلم آرامش اون لحظه رو هزار بار با خودش مرور کرده.