چهار سال در انتظار چنین روزی بودم.
روزی که قرار بود عروس شوم.
لباس عروس بپوشم. موهایم را بر شانه بریزم و صورتم را نقش بزنم و ماتیک قرمزه را هم.
تاج عروس بگذارم. کفش هایم را بپوشم و با تو با زیباترین آهنگ تاریخ برقصم و گم شوم در تمام خوشیها و تلاش ها و لبخندها و خواستن ها که شد.
آن روز آمد. ظاهرن همه چیز جور است و حاضر.
لباس هست. من هستم. تاج و کفش. تو و لباست. من. تو. ما. همه هستیم.
اما حوصله و عشق و تقدیر نیست گویا.
من چهار سال منتظر شوق چنین روزی بودم که از دماغم بیرون آمد.
چه یکهو همه چیز ناچیز میشود.
هنوز روزهای خوبمان مانده.
روزهایی که قلبم و سرم میدانند را باید چشمانم هم به دیده باور کند.
هنوز لبخندهای واقعی تر مان مانده.
صبح های زیبا. عصرهای عادی و شب های شاد.
تشنه ام، تشنه روزهایی که واقعی نشده خاطره شده اند. میآیند من مطمئنم. شما در تمامی نقاطی که میدانم می ایستید. مینشینید. راه میروید. خرید میکنید. لبخند میزنید. و آنهنگام من شادترین دختر جهانم. من حض میکنم از روی شما. هزاران بار تصورتان کردم هر جا. منتظرم. منتظرم بیایید. انقدر چیزهایی هستند که باید با هم بگذرانیم.
جون و دلم را خواهم داد برای هر لحظه دیدنتان.
منتظرم.منتظریم.
تنهام، تاریکه، سردم.
گفتی کی تموم میشه؟ آخرش چجوری تموم میشه؟
آدم ها قصه دارن. کاش قصه من درد نداشت. نمیگم پردرد ترینم. نه. اما درد دارم. نمیگم قشنگ نیست. قشنگه اما درد دارم. نمیگم دوسش ندارم نه، اما درد دارم.
دردش سرده. دردش تاریکه. دردشو باید بکشم. چه رنگی؟ میکشم حالا؟ توش نارنجی کثیف و مشکی داره بقیه شو نمیدونم.
ته گلوم مزه دردم میپیچه. عین اون بار که سرم زدم. کاش چشامو ببندم باز کنم باشین پیشم. بیشتر از همیشه محتاجتونم. بیشتر از همیشه دهنمو میکشم موقع حرف زدن باهاتون که بخنده. بیشتر از همیشه سعی می کنم چشمام بخنده.
اگه رفتم بنویسین آرزو به دل داشت. خیلی آرزو. بگین همیشه از این طوفان میترسید. بگین لحظه های قهقه شادی، پس ذهنش به این فکر میکرد که این خوشی خیلی بکره، خیلی آرومه نکنه طوفان بیاد؟ حالا اومده. من مثل جوجه پناه گرفتم پیشت. نذار منو طوفان ببره. نگهم دار. باشه؟
دلم براتون تنگ شده. یه جوری که حس میکنم دیگه ممکنه نبینمتون. آخه نمیدونم کی دوباره میتونم بغلتون کنم. کی دوباره بی دغدغه میتونم مطمئن باشم که جدا نمیشیم از هم. دلم برای همه چی تنگ شده. این روزا بیشتر از همیشه چشامو میبندم و میام تو خونه. از در میام تو تجسمتون میکنم و تصورتون میکنم و غرق شادی میشم و بچه میشم. چقد همه چی آرومه. چقد همه چی خوبه. چشامو وا میکنم هنوز داره برف میاد. صداتون رو میشنوم هر کی با لحن خودش. خودتون همینجایین پیش من تمام مدت. بیش از پیش دوستتون دارم و بیش از پیش مدیون محبت ها و گذشت ها و عشق و ایثارتونم. دلیل خیلی از کاراتون رو درک کردم، چیزایی که گذشته درک نمیشدن برام الان معنی گرفتن و دلیل محکمی شدن برای دوست داشتن بیشترتون.
ولی من تا ابد شرمندهتون هستم. شرمنده! برای اذیتهام. برای کلهشقیهام. برای آزارهام. اما من دوستتون دارم. تنها آرزوی من اینه که بیاین پیشم. دوباره باهم زندگی کنیم. شب رو صبح کنیم و صبح رو شب. بیاین. باشه؟ دلم روزمرگی میخواد با شما.
آدم هر کی رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر دوست داره باهاش روزمرگی کنه. چون چیزای خفن و باحال که همیشه خوب و باحالن. اگه روزمرگیهات با یکی خوب و باحال بود و خواستنی یعنی خودش خوبه. یعنی بودنتون خوبه. یعنی خیلی خوبیم ما.
اگه نبودم، بگو بهشون احساسم رو. نگرانیهام رو. بگو میخواست جبران کنه و هی نشد و هی بیشتر مدیون شد. بگو خیلی نگرانم.
با هر دو معنی.
شماها رو من چشم در راهم.
محکم نگاهت میکنم
محکم خیره میشم بهت
محکم دستتو میگیرم
محکم میبوسمت
محکم میگم دوستت دارم
محکم میگم بدون تو نمیشه
محکم میگم دلم ضعف میره برات
محکم خودمو برات لوس میکنم
محکم بوت میکنم
محکم تو دلم نشستی
محکم ثانیهها رو بهت گره میزنم
محکم آرزوت کردم و میکنم
محکم نگاهمون میکنم و حظ میکنم از این همه هارمونی.
محکم میمونیم برای هم تا آخرش.
یه مای محکم.
محکمم.محکمتر از همیشه. محکم یعنی عاشقانه. میگی نه؟ یه بار از اول جای محکم بذار عاشقانه و بخون.