نگاهت دنیای من است. دنیایی که در آن آرامش طاق آسمانش است. دنیایی که در آن هر چقدر هم دور باشی باز آنقدر بودنت نزدیک است که میتوان جان دادن را در حریم امن دستانت به مرز عادت برد. با تو دنیای من پر است از رنگ و احساس، دل باختن در مرز جنون، کار هر روزه ی لیلی شدن است.دنیایی که در آن دلتنگی هایش با مرهم دستان تو درمان میشود.جایی که درآن خورشید جمعه هایش هیچگاه غروب ندارد. نگاهت برایم همه چیز است. تمام آن چیزهایی که مرا از تو به آغاز میبرد. دریغ نکن عزیزترینم،باش،فقط باش ... که روزهایی که نگاهت به وسعت سایه ها رنگ میبازد، من ، خسته ترین مرغ بی بال و پر ی ام که آسمانم را به هیچش کرانی نیست.
متن خوبی بود/ عکسه هم خوبه/.
وااااای...این محشر بود...منو معتاد وبت کردی دختر!!
مرسی :) امیدوارم همیشه بیای اینجا، دست نوشته هامو بخونی و ازشون خوشت بیاد، ممنونم از اینکه نظر میدی همیشه.