و دلم در گوشه ای آرام نسشته، تکه تکه های شکسته اش را جلوش گذاشته و به سادگی زندگی خیره مانده، و عقلم در گوشه ای ایستاده و مثل همیشه نگاه می کند همه را و آرام زمزمه می کند، مثل همیشه حق با من بود....
باز این دو کودک گریز پای و لجباز دعوایشان شده و به هم پشت کرده اند، من مانده ام این وسط که کدام را بردارم و راه پیش گیرم ...
برای لحظه ای هم که شده هر دوتان به یک سو اشاره کنید تا دلم محکم شود به رفتن...