آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

ایگلو

اعصابم خورده، اما هنوز میخندم

حالم خوب نیست، اما هنوز شوخی میکنم

اوضاع خوب نیست، شاید! اما به خودم میگم همه چیز خوبه

از درون یه پوسیدگی عمیق دارم، یه جراحتی که با نمک هر حرفی تا مغزاستخونم تیر می‌کشه

امروز یه بدقولی کردم ناخواسته، که از دست خودم به شدت ناراحتم! اونقد شرمنده‌ش شدم که حتی پایه تلفن فقط ساکت بودم! وقتی برای خودم این عذر و بهوونه‌ها پذیرفته نیس چی بگم بهش! خیلی بد شد، خیلی ...

یه چند وقتی هم هست که حال جسمانی‌م روبه‌راه نیست، بهتر! میفتم یه گوشه میخوابم این روزا میان و میرن برا خودشون!

هنوز مجبورم این زندگی لعنتی رو تحمل کنم!

روزی نمیاد و بره که من بگم کاش من تو این خراب شده به دنیا نمیومدم! دلم میخواست اصن به دنیا نمیومدم! اصن نبودم! لعنت ... از آرزوهام اینه که اسکیمو بودم و اونجا به دنیا میومدم و همون‌جا هم میمردم، اسمم هم مثلن بود ایگلو. میرفتیم شکار نهنگ و گوزن و ... . از این هاسکی‌ها داشتم برای خودم. وقتایی که دلم می‌گرفت، می‌نشستم شفق‌های قطبی رو نگاه میکردم، با هاسکی‌م حرف میزدم و  محکم بغلش می‌کردم، بعدش میرفتم تو خونه‌یخیمون، بعد موهای بلند و لخت مشکی‌م رو باز میکردم و با شونه‌ی چوبی، شونه می‌کردم و می‌بافتم و مهره‌ی طلسم‌شکنی که مامانم بهم داده رو می‌بستم بهش. مادربزرگم از  افسانه‌ی خدایگان می‌گفت و شب به انتها میرسید.

صبح بلند میشدم میرفتم کایاک سواری و یه نهنگ سفید میدیدم و کل قبیله رو خبر میکردم تا پایکوبی کنن و .... بعدش میرفتم سورتمه سواری و صورتم از سرما سرخ میشد و کلاه خز دارم رو دودستی می‌گرفتم و میرفتم تو خونه‌یخی‌مون ، میرفتم زیر پوست خرسی که داداش بزرگم شکارش کرده بود تا یکم گرم شم. با مهره‌ها  و باقی‌مونده‌های شکار برای خودم گردنبند می‌ساختم و با عاج فیل دریایی یه جفت گوشواره‌ی قشنگ.

دوست داشتم شمال قاره‌ی آمریکا بودم، یعنی شمال کانادا. چشمام بادومی بود اون‌وقت، چه جالب ... 

این قصه ادامه داره، فکر نکن تا اینجا گفتم یعنی همین! نه، قدّ زندگی یه اسکیمو چیزهایی هست دلم بخواد و چیزهایی هست که مجال گفتن نیس. زندگی ایگلو خیلی حرفا داره، خیلی ... 


حالا نه اسمم ایگلو هست، نه هاسکی دارم و نه وقتی دلم می‌گیره میتونم شفق‌قطبی نگاه کنم.

این منم، تو این زندگی لعنتی، تو این شهر لعنتی، تو این کشور لعنتی، تو این قاره‌ی لعنتی، تو این دنیای لعنتی، تو این منظومه‌ی لعنتی، ...


پ.ن.۰ : خودم میدونم اسم خونه‌یخیمون چیه اگه دقت کنی! اما دلم میخواد اینجوری صداش کنم!

پ.ن.۱: و توی یه دنیای موازی من یه موجودم روی مریخ حتی! شاید بعدن اینم گفتم!

پ.ن.۲:  نمی‌دونم اگه اسکیمو بودم هم بعضی وقتا دلم می‌خواست که پسر بودم یا نه! 

پ.ن.۳: اگه اسکیمو بودم به خودم نمی‌گفتم اسکیمو، تازه هر کی هم بهم میگفت می‌گفتم خودتی! 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد