آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

تفاوت‌ها

یه مدتی سرم شلوغ بود و نتونستم زیاد بیام اینجا! اما خب اومدم و نوشتم هر وقتی که لازم بود که بگم و بنویسم و خالی شم.

چند وقت پیش تولد دو سالگی این وبلاگم بود، وبلاگی که دوسش دارم. تک تک نوشته‌هاش رو، تک تک حس‌هاش، تک تک بهونه‌هاش، حتا تک تک جاهای خالیش رو ...

هنوز هم وقتی می‌خونم بعضیاشو، تو دلم یه حالی میشه برای همین‌ـه که روی خیلیاش نوشتم مسیر یکطرفه! یعنی بنویس و برو! نخون! برنگرد! بذار بگذره ....

نوشتن خوبه! جدای اینکه باعث می‌شه ذهنم از درگیری‌های گذرا خالی شه، بهم کمک می‌کنه به افکارم سر و سامون بدم و ذهنم رو مرتب کنم، یه سری چیزا هم نوشتم که اگه حوصله کنم و بشه باید یه دستی به سر و روش بکشم(حتمن!) و اگه بشه بذارمشون اینجا(شاید!)

این تولد وبلاگم یه فرق دیگه‌ای هم داشت اینکه شاید می‌دونستم که یه نفر هست که می‌خونتشون. (یعنی هنوز هم می‌خونه؟! :دی) یه نفر که شاید تو موقعیت مناسبی نسبت به من و احساسم باشه و یجورایی بشه گفت که تا حدودی منو میشناسه. حس جالبیه که بدونی یکی(نه هر کسی البته!) می‌خونتت! آخه تا مدت‌ها این حس رو تجربه نکرده بودم.

راستی یجورایی به خاطر این آدم یه تگ اضافه کردم به اسم‌ «ساده بگم» و سعی کردم ساده بگم. 

تجربه‌ی تازه‌ای بود و خوب و فکر کنم موندگار.


دیگه می تونم بگم وبلاگم همه‌جوره‌س، همه مدلی توش پیدا می‌شه...

همه مدل برای حس‌های مختلف‌م.


یعنی نفر دومی که پای ثابت این وبلاگ می‌شه کی‌ـه؟! ت




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد