همه چشمشون تیزه و چنگالهاشون تیزتر.
همه آمادهن که بدرن!
یکی به نیت دوستی، یکی دشمنی، یکی هم به اسم لجاجت، اون یکی با برچسب خیر و صلاح!
همه آمادهن تا بدرنت. تا نتونی از خودت دفاع کنی. تا زخمیت کنن بندازنت اونور. جون بدی. بعد بگن خودش مرد. به قدر کافی قوی نبود و عرضه نداشت.
من سه ساله سرطان دارم. دارم سعی میکنم خوب شم. امید دارم خوب شم. ولی وقتی تو روم میگی میمیری. تو مردی... چطوری خوب شم؟
دکتر گفته این بهار که بیاد، درختا که شکوفه بدن ... خوب میشی.
منم منتظرم بهار شه.
منتظرم زمستون تموم شه.
چرا باهام منتظر نمیمونید؟
چرا ... آخه جلو جلو رفتن چه سود!
دکتر گفته اگه امید داشته باشی بهار میتونی بری خونه. امیدم رو نکشین. من هنوز زندهام.
فقط یکم دیگه تظاهر کنید به لبخند و امید و دیدن فردا.
چیزی نمونده.
پینوشت: وقتی تب دارم بیشتر مینویسم. این روزا تبم زده بالا.مینویسم... وبلاگ قشنگم، چقد خوبه اینجا :)