آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...
آویـــــــنا

آویـــــــنا

و این‌ها همه بهانه است ...

کابوس

گاهی دلت میخواد سرت رو تو بالشت فرو ببری، هیچ صدایی نشنوی، هیچی نبینی، داد بزنی، داد بزنی، اما نشنوی... هیچ صدایی نیاد. اما وقتی سرت رو بیرون میاری اشک صورتت رو خنک کنه،  دلت سبک شده باشه و... 

زندگی مث یه فیلم از جلو چشمت رد میشه. حتا یه سری سکانس هایی که هنوز نوشته نشده اند. دوست داری یکی (#تو) بزنه رو شونه هات و بگه چی شده عزیزم کابوس دیدی؟ و راحت ترین نفس عمرت رو بکشی. گواراترین آب زندگی رو بنوشی و تو گرم ترین آغوش، شیرین ترین خواب و آرامش و آرامش و آرامش!

بیا بزن رو شونه هام، من منتظرم... کابوس دیدم، کجایی؟